مقدمه: بسیاری از عادات روزانه مردم، سنتهایی هستند که از طریق مشاهدات اجتماعی به حافظه جمعی منتقل شده اند، آموخته شده اند و به کلیشههای رفتاری تبدیل شده اند. یادگیریهایی از قبیل خشم، محبت و همدلی، صبر و بسیاری از احساسات و رفتارهای ما که از طریق اجتماع آموخته میشوند، یادگیری اجتماعی نامیده میشود. با روند رو به رشد فناوری، فضای مجازی سهم عمدهای را در یادگیریهای اجتماعی عهده دار شده است. انتشار تصاویر خشونت آمیز در فضای مجازی که در سالهای اخیر رواج یافته است میتواند به آموزش خشونت در جامعه دامن زند. برنامه درسی نظام آموزشی نیز مأوای خوبی برای بازتولید یادگیریهای اجتماعی هستند. بنابراین باید با شناخت قابلیتهای فناوری و جریانات اجتماعی و نظارتی دقیقتر بر فعالیتهای نظام آموزشی به مقابله با پدیده خشونت و ایجاد وقفه در چرخه بازتولید آن پرداخت. در این نوشتار به بررسی یادگیری نمادین خشونت از طریق انتشار تصاویر و ویدئوها و نقش برنامههای درسی در بازتولید خشونت پرداخته می شود.
نظریه یادگیری اجتماعی بر یادگیری از طریق مشاهده و تقلید تأکید میکند. به عقیده بندورا تمامی رفتارها و کلامها حاوی پیامهایی برای یادگیری در طول زندگی روزانه میباشند. در این تئوری، یادگیری به سه طریق صورت می گیرد: از طریق دیدن رفتارها به صورت زنده - از طریق واژه ها و جملات (که مشاهده کلامی نام دارد) – از طریق کتابها و رسانهها (که مشاهده نمادین نام دارد) تحقق مییابد. به این ترتیب ما در زنجیرهای از فعالیتهای اجتماعی و یادگیری میباشیم. بر طبق نظریه یادگیری اجتماعی یا مشاهدهای، شخصیت، تواناییها، موقعیت اجتماعی، جنسیت و سن افراد در پذیرش رفتارهای مشاهده شده و الگوسازی در جهت یادگیری و تقلید موثر میباشند. همچنین پاداشهای درونی و بیرونی بر عمق یادگیری اجتماعی میافزایند. اگر یادگیری با تشویق مواجه شود، تکرار خواهد شد. عدم تشویق و یا تنبیه نیز اثر عکس خواهد گذاشت.
بندورا فرایند یادگیری را غیر قابل تفکیک از جامعه میداند. به عقیده او ورود به اجتماع آغاز فرایند یادگیری از طریق مشاهده است. حضور در اجتماع از نکات کلیدی این نظریه میباشد که به انتقال مفاهیم و تحقق یادگیری میانجامد. بنابراین خشونت نیز نوعی یادگیری است که در اجتماع ریشه دارد و از طریق تعاملات اجتماعی و طی مشاهدات به افراد منتقل می شود. خشونت از طریق رفتار، کلام و رسانه، در حافظه فرد جای میگیرد و درونی میشود. شیوه برخورد با مسائل اجتماعی، همکاران، دوستان، خانواده، دانش آموزان و... یادگیریهایی هستند که از طریق مشاهده آموخته میشوند. در نظریه یادگیری اجتماعی، یادگیری الزاما به رفتار تبدیل نمیگردد، بلکه ابتدا در شناخت فرد جای میگیرد و الگوهای ذهنی را تشکیل میدهد و در فرصت مناسب به رفتار تبدیل میگردد. به عبارتی دیگر ابتدا شناخت و جهان بینی فرد را تشکیل میدهد و رفتارها بر اساس آن شکل میگیرند. حکومتها نیز از طریق وضع قوانین مجازات، در یادگیری اجتماعی و مشاهدهای خشونت نقش مهمی ایفا میکنند. قوانین مجازات اگر حامل پیام خشونت باشند، در حافظه شهروندان نهادینه شده، رفتار و الگوهای شناختی آنان را تحت تأثیر قرار میدهند. بسیاری از یادگیریهای اجتماعی، یادگیریهای سیاسی هستند که از طریق حاکمیت اعمال میشوند. هنگامی که قوانین، از مجازاتهای خشونت آمیز اعم از اعدام، قطع دست و پا و سنگسار و ... حمایت کنند و علاوه بر آن، مجازاتها در ملاء عام انجام شوند، خشونت وارد چرخه یادگیری اجتماعی میشود.
خشونت، طیفی از رفتارهای نابهنجار از آزار جسمی تا تصویری و کلامی را شامل میگردد. قتل، خودزنی، تنبیه بدنی کودکان، فحاشی و... از نمونههای بارز خشونت محسوب میگردد که از طریق جامعه فراگرفته و آموزش داده میشود.
در این آزمایش یک گروه از کودکان در معرض رفتار خشونت آمیز بزرگسالان با عروسکی به نام بوبو روبرو شدند و گروهی دیگر فقط با عروسک مواجه شدند. نتایج نشان داد کودکانی که در معرض رفتار خشونت آمیز بودند با عروسک به همان ترتیبِ بزرگسالان برخورد کردند و گروه دیگر، رفتاری مسالمت آمیز و عادی با عروسک داشتند. این آزمایش، تأییدی بر یادگیری خشونت از طریق مشاهده است. «بندورا عقیده داشت که خشونت، نوعی صورت آموخته شده رفتار اجتماعی است. فراگیری خشونت معمولا تحت تأثیر مستقیمِ مشاهدات فردی انجام میگیرد و میتواند نتیجه تجارب شخصیء برگرفته از نتایجِ مترتب بر رفتار دیگران باشد»
یکی از اقسام یادگیری اجتماعی، یادگیری نمادین است که از طریق تصاویر، کتابها، و رسانهها صورت میپذیرد. یادگیری نمادین در سالهای اخیر در نتیجه رشد فناوریهای دیجیتالی، استفاده از رسانهها در انتشار تصاویر و ویدئوها افزایش یافته است. از آنجا که با تغییر در سبک زندگی عصر مدرن و رشد فضای مجازی، میزان تعاملات رودر رو و چهره به چهره کاهش یافته است، در نتیجه نقش رسانهها در تعاملات و یادگیریهای اجتماعی، بسیار پررنگ تر گردیده است. این رسانهها حامل پیامهایی برای ذهن است که به صورت آشکار و ضمنی در ضمیر فرد نقش میبندد و شناخت فرد را از جهان پیرامون شکل میدهند.
این رسانهها از سویی نقش عظیمی در انتشار و افشای حقایق داشته اند. اما از سوی دیگر نقش آنها را در آموزش خشونت نمیتوان نادیده گرفت. صحنههای مشاجره، ضرب و شتم، فحاشی، آزار و اذیت، قتل و اعدام از مواردی است که روزانه با آنها درگیر هستیم و برای ما نا آشنا نیستند. برخی از تصاویر انتشار یافته، حکایت کننده داستانی از بیتفاوتی و یا قساوت قلب حاضران در محل جنایت است چرا که عده زیادی از جمعیت حاضر را در حال تصویربرداری از صحنه خشونت نشان میدهد در حالی که به جای این کار، میتوانستند به وقوع خشونت اعتراض کنند. انتشار این گونه تصاویر و ویدئوها میتواند بر ادامه چرخه خشونت در جامعه تأثیر گذار باشد. این تصاویر نه تنها خشونت را که بیتفاوت بودن به مسائل اجتماعی و قساوت اجتماعی را نیز آموزش میدهند، که قساوت اجتماعی، خود نوعی از خشونت میباشد. انتشار تصاویر، میتواند مجوزی برای رواج رفتارهای خشونت آمیز باشد. شکستن قبح عمل و رفع موانع اجتماعی، بر ترویج آن عمل مؤثر است.
یکی از مهم ترین مخاطبان این گونه تصاویر، کودکان و قشر جوان تر جامعه میباشند. کودکان سرمایههای اجتماعی هستند که بنیانهای شخصیتی آنها در حال شکل گیری است و فرایند یادگیری آنها در این سنین، بیشتر، پذیرنده است تا تحلیلی و انتقادی. این قشر مهم جامعه، هنوز توان ایجاد کنترل بر نظامهای اجتماعی را کسب نکرده اند و قدرت قضاوت و تحلیل نیز در آنها شکل نگرفته است. انتشار این تصاویر و دسترسی آزاد کودکان به این گونه تصاویر، در حافظهء پذیرای کودکان، نقش عمیقی در ساخت الگوهای شناختی بر جای میگذارد. بنابراین یادگیری خشونت در کودکان را باید جدی گرفت. آنها بسیار سریع تر و بیشتر تحت تأثیر یادگیریهای اجتماعی قرار میگیرند و به سرعت تقویت کنندهها را جذب میکنند.
یادگیریهای مشاهدهای یا اجتماعی، با الگوسازی در ذهن مخاطبان، وارد برنامه درسی پنهان نظام آموزشی میگردد و نظام آموزشی، به بازتولید شرایط اجتماعی از جمله خشونت از طریق برنامه درسی پنهان میپردازند. برنامه درسی پنهان، برنامه نانوشتهای است که در جریان تعاملات و یادگیریهای اجتماعی در نظام آموزشی رخ میدهد و به دلیل اینکه با گرایشها و احساسات پیوند عمیقی دارد، معمولا از برنامه درسی مصوب و آشکار قوی تر عمل میکند. نظریه پردازان انتقادی تعلیم و تربیت معتقدند که «برنامه درسی پنهان که از طریق کاربرد فناوری اطلاعات شکل میگیرد، در بردارنده طیفی گسترده از ابعاد ایدئولوژیک و نابرابر نظام تعلیم و تربیت رسمی است».
انتشار اخبار خشونت در نظام آموزشی به صورت روزانه، گواهی است بر تسلط الگوهای شناختی خشونت بر نظام آموزشی. نظامهای آموزشی در برنامه درسی تصویب شده و آشکار، تلاش دارند تا چهرهای موجه از خود نشان دهند. به عنوان مثال، از صلح، دوستی، صبر و سعه صدر حمایت میکنند اما حقیقت عریان آنها در برنامه درسی پنهان تبلور مییابد. جایی که تصاویر خشونت آمیز در میان دانش آموزان دست به دست میچرخد، معلمان هنوز از تنبیه بدنی برای پرورش کودکان استفاده میکنند و از خشونت در حضور دیگر دانش آموزان برای افزایش اعتبار و قدرت خود استفاده میکنند.
جای بسی تأسف است که در عصری که تنبیه در دهه های گذشته را به عنوان اعمالی عجیب و دردآور از سوی انسانهایی که سواد تربیتی و اجتماعی کافی نداشتند، مینگریم و در عصری که بهترین نظریههای تربیتی و جامعه شناسی تدوین شده اند، شاهد خشونت در جامعه خود باشیم.
http://www.asrenow.com
خشونت...
ما را در سایت خشونت دنبال می کنید
برچسب : رسانه ها و آموزش و پرورش, نویسنده : 1porseshmehr-950 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 18:54